کلمات گاه چه وزنی پیدا میکنند. «دیگه همینه دیگه » ... این روزها نشستهام سر راه آدمها بیاینکه حرفی بزنم. آدمها از کنارم عبور میکنند. چون میبینند حرفی نمیزنم چیزکی میگویند، باز چیزی نمیگویم ، چیزی میگویند، چیزی نمیگویم، حرفی میزنند، چیزی نمیگویم، حرفها میزنند...... هنوز هم سکوت کردهام. راستش دیگر حوصلهی حرف زدن ندارم. راست میگفت: دیگه همینه دیگه. نمیدانم خودش متوجه شد که چه گفت یا نه؟ همینه دیگه...... .
نسخ الرابط