close
Descriptive Alt Text

مردی که صبح امیر بود، شب کسیو نداشت.به آنکه طناب دور گردنش مینداخت،به آنکه به اسیری سوارش میکرد، به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنشو سیاه کنه، به مردمی که ایستاده بودند تماشا، به هر کسی که اونجا بود التماس می کرد:"به حسین بگویید مسلم گفت نیا! مسلم گفت نیا"به زنی که دلش رحم آمده بود و آبش داده بود،به رهگذرانی که نمیشناخت، حتی به بچه ها میگفت.شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند، به مردمی که پایین دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پایین التماس میکرد؛"یکی را روانه کنید به حسین بگوید که نیا! #مسلم_بن_عقیل #روز_عرفه #کشته_ی_راه_خدا_نامیراست

close
کامران احمدوند

مردی که صبح امیر بود، شب کسیو نداشت.به آنکه طناب دور گردنش مینداخت،به آنکه به اسیری سوارش میکرد، به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنشو سیاه کنه، به مردمی که ایستاده بودند تماشا، به هر کسی که اونجا بود التماس می کرد:"به حسین بگویید مسلم گفت نیا! مسلم گفت نیا"به زنی که دلش رحم آمده بود و آبش داده بود،به رهگذرانی که نمیشناخت، حتی به بچه ها میگفت.شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند، به مردمی که پایین دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پایین التماس میکرد؛"یکی را روانه کنید به حسین بگوید که نیا! #مسلم_بن_عقیل #روز_عرفه #کشته_ی_راه_خدا_نامیراست

منذ 4 سنوات

Mohamadkhani Mohamadفدات اگه نبودن دوستانی که لذت میبرن صرفا اکانتی بودم برای احوالپرسی

منذ 4 سنوات

کامران احمدوندنشی الهیپستهات مث خودت ارزشمندنسلامت و موفق باشی ان شاا...

تم نسخ الرابط بنجاح تم نسخ الرابط بنجاح
لقد تم ارسال الرمز بنجاح لقد تم ارسال الرمز بنجاح