باز
کامران احمدوند

کامران احمدوند

سلاماً من هنا إلی هناكو من عینی إلی عیناكأنا احسد کل مکان تکون فیه ،و احسد کل...

314
المتابعون
107
يتابع

تجربه‌ی ایستادن در اوج ناتوانی رو دارید؟می‌دونید وقتی هیچ رمقی در زانوهاتون‌ و هیچ نکته‌ی الهام‌بخشی در ذهنتون ندارید چطور باید عزتمند بایستید؟می‌دونید وقتایی که خودتون نیاز به شانه‌ای برای گریستن دارید چطور باید شانه باشید برای دیگران؟آدمای کمی هستند که در چنین موقعیت‌هایی زانوهاشون خم نمیشه، عقل‌شون نمیگه پس خودت چی؟ و دلشون به شعله شمعی‌ که گاه رو به خاموشیه هم گرم میشه...می‌دونید این آدمها که نهیب عقلشون مغلوب شعله رو به خاموشی دلشون میشه نامشون مادرِ. می‌دونید مادرا با عشق محکومند به نیفتادن و ایستادن؟

در روزهای غمگین و تیره یاد پدر می کنیم.... یاد دست های کار کرده اش که زیادی زمخت بود برای لطافت یک نوازش را داشتن. یاد قدم هایش که زیادی بلند بود, برای جسارت همراهیش کردن. یاد چهرشان , که فرورفته بود میان چروک هایی که زیادی عمیق بودند, برای مهربان بودن . امامهربان تر از همه بود. یاد صدای پر صلابتشان که مردانه بود و لغاتی که سخت زمزمه می شدند وسخت تر شنیده. یاد بابا می کنیم میان ساعت های طولانی کار روزمره.... میان لحظه های شبانگاهی وآهنگ قدیمی گام هاوکلید ها و قفل ها. یاد خاطره هامان می کنیم میان روزهایی که پدر به خاطره ها پیوست. دلمان برایش تنگ می شود. دلمان برای خماری بعد از نوازش های آرامش تنگ می شود. برای همان بند انگشتهای زمخت و ناخن های از ته گرفته.برای همان بوی خسته.... ما دلمان برای چشم های خسته و خون افتاده پدر تنگ می شود دلمان برای ترانه صدای پدر تنگ می شود,در لحظه لحظه های که نیازمندش هستیم, برای روز های با عکس خاموش پدر حرف زدن. حالا که پدر رفته است, روزهامان تنهاست وابری و همیشه بارانی. به فضای خالی خانه که می نگریم, تازه می فهمیم چه شبهایی غریبانه می گذرد از روزی که پدر را بدرقه اش کردیم... #احمدوند پیامبر رحمت (ص) فرمودند:«کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و از نیکوکاران نوشته شود.»مستدرک الوسائل، ج 2 #شب_جمعه #الفاتحه_مع_الصلوات

اصلا ربطی به شاد بودن یا نبودن نداره. ولی بعضی وقتا خیلی از چیزهای غمگین بیشتر به دل آدم می‌نشینن. ترانه‌ها، حرف‌ها، جاها، آدم‌ها، نوشته‌ها، کلمات و ...گاهی اصلا دوست دارم همه‌ی چیزهای غمگین دنیا رو برا خودم داشته باشم. گاهی غم یک خلصه خاصی داره که مانندش در کهن ترین شراب ها هم پیدا نمیشه. حتی اگر در آدمی هم رسوب کنه میشه اونو با یه خواب بعدازظهری فراموش کرد و وقتی بیدار شد دیگه هیچ نشانی ازش پیدا نکرد. غم یه چیز به خصوصه . یه خاصیت بالفطره داره که همیشه برا خودنمایی جایی پیدا میکنه. حالا میخواد در چشمان شیشه ای پدری که دخترش را در لباس عروسی می‌ببینه و غم کمتر دیدنشو میخوره، باشه یا اینکه غمی باشه از غلیظ‌ترین غمای دنیا. حالا من در عجبم که آدما با همه چیز خودشون کنار میان اما با غمشون نه. اینکه هر آدمی چطور با غمش کنار بیاد به کنار که گاهی هم کنار نیامدنش خیلی بهتره اما حتی به زور خندیدن خیلی از غمها تلخ تره. یه چیز مشمئز کننده و تصعنی.مثل همه سی ثانیه‌هایی که بی جهت با خنداونه خندیدم و هیچوقت شاد نشدیم. پ ن : خواستین از غم با مهم ترین آدم زندگی تون حرف بزنین اول از همه براش زمزمه کنین :غمت از هرچه شادی دل گشا تر ...

دوباره دیدن کسی که زمانی دوستش داشتی، مثل دوباره دیدن خوابیه که بی نهایت زیبا و شیرینه اما امیدواری دیگه هرگز دوباره نبینیش. از بس که بیدارشدن ازش سخت و تلخه.آقای نویسنده‌ای میگن وقتی تلاش میکنی کسی رو که دوست داشتی فراموش کنی، خود این تلاش برای فراموشی بدل میشه به یادآوری. کلا هرچی ایشون میگن، دارن از طرف جفتمون میگن...

Bazz Logo Download

استكشف محتوى ممتع ومشوق

انضم لأكبر تجمع للمجتمعات العربية على الإنترنت واستكشف محتوى يناسب اهتماماتك

تم نسخ الرابط بنجاح تم نسخ الرابط بنجاح
لقد تم ارسال الرمز بنجاح لقد تم ارسال الرمز بنجاح